جدول جو
جدول جو

معنی تیل بزوئن - جستجوی لغت در جدول جو

تیل بزوئن
گل زدن به تن و خاک به سر ریختن، نوعی نفرین
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پا بیل کردن، با بیل شخم عمیق نمودن، شعله زدن، لهیب آتش
فرهنگ گویش مازندرانی
قاچ کردن هندوانه یا خریزه
فرهنگ گویش مازندرانی
پرتاب کردن، نوعی معامله و یا اهدای هدیه به عروس یا فردی که بسیار عزیز
فرهنگ گویش مازندرانی
یاوه گفتن، حرف بیهوده زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دو پارچه را با نخ و سوزن به هم وصل کردن و کوک های درشت زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
مکیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
نعل کردن اسب
فرهنگ گویش مازندرانی
گوسفندان را در محوطه ای محصو گرد آوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
باران نرمی که همراه نسیم آید
فرهنگ گویش مازندرانی
تا کردن، لازدن، بند انداختن صورت
فرهنگ گویش مازندرانی
تیغ زدن، برش دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
جوانه زدن، برآمدن آفتاب
فرهنگ گویش مازندرانی
چیزی را از دست دیگری قاپیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
آتش زدن، آتش انداختن در چیزی
فرهنگ گویش مازندرانی
بوی بد غذا، بوی غذای مانده، فاسد شده
فرهنگ گویش مازندرانی
سر رفتن آب و مایعات در اثر جوشیدن، جوشش چشمه
فرهنگ گویش مازندرانی
کپک زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
درد ناگهانی در تن و جان، تیر کشیدن، به هدف زدن (در تیله
فرهنگ گویش مازندرانی
تلمبه زدن، تبدیل ماست به دوغ و کره
فرهنگ گویش مازندرانی
پهلو به پهلو شدن و معلق زدن حیواناتی چون خوک در باتلاق و
فرهنگ گویش مازندرانی
مرحله ای در نمدبافی که با سعد دست بر آن ضربه زنند، به پرواز
فرهنگ گویش مازندرانی
از چیزی سر درآوردن، گم شده ای را یافتن، سرنخی را پیدا
فرهنگ گویش مازندرانی
سرک کشیدن، دزدانه نگاه کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
عملی در شالی کوبی که به واسطه ی آن برنج سفید و شفاف می شود
فرهنگ گویش مازندرانی
شر کسی را دور کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
انداختن تیلا به شاخه و کشیدن آن
فرهنگ گویش مازندرانی
جوانه زدن بذر
فرهنگ گویش مازندرانی
ریسیدن، تاباندن طناب و الیاف گیاهی
فرهنگ گویش مازندرانی
تنوره انداختن، بلند شدن موج حرارت گرما از منبع آن، بوی
فرهنگ گویش مازندرانی
پاشاندن خاک به وسیله ی مرغ ۲جستجو کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
گشت و گذار
فرهنگ گویش مازندرانی
با سرشاخه ی درخت مرز بین مراتع را مشخص کردن، بریدن شاخ و
فرهنگ گویش مازندرانی
بخیه زدن، کوک زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
ته بزوئن، تازدن، لازدن
فرهنگ گویش مازندرانی